دعاهای تأثیر گذار امام حسین (ع) در کربلا
دکتر سارا عضو محترم نشریه و مدیر وبلاگ سروش دل
در نگاه عوام امام حسین (علیه السلام) مظهر شجاعت، ایثار و نماد جهاد در راه خدا هستند و در این طریق نه تنها از جان و مال خویش گذشتند بلکه خانواده خود را نیز به قربانگاه بردند تا عمق فاجعه نمایانتر شود. اما شاید آنچه کمتر مورد توجه قرار گرفته است معنویت بالا و روح عبادتی است که در کربلا موج میزند. امام حسین (علیه السلام) نه تنها سرور شهیدان، بلکه اسوه عرفان و تجلی والای انسان کامل هستند. دعاهای ایشان پیش از وقوع حادثه دهشتناک کربلا و در زمان حضور در مقابل یزید و یزیدیان به خوبی روح بلند و ملکوتی امام و یارانشان را به تصویر میکشد.
خوف و خشیت از حضرت حق در کلمات امام حسین (علیه السلام) به خوبی دیده میشود. سید بن طاوس عباراتی بسیار عارفانه را از سرور و سالار شهیدان گزارش کرده است که گواهی بر صدق این دعوی میباشد:
«بار الها! از تو توفیق هدایتیافتگان، اعمال تقواپیشگان، خلوص توبهکنندگان، آهنگ جدی صابران، پرهیز ترسایان، جویندگی دانشوران، زینت پارسایان و بیم نالهکنندگان را میطلبم تا ـ ای خدا! ـ از تو بیم برم، بیمی که مرا از نافرمانیهای تو بازدارد و تا از تو فرمان برم، آنچنانکه شایسته کرامتت گردم و تا از بیم تو، پاک و صمیمی، به تو برگردم (و توبه کنم) و تا از محبتت، در خلوص توبه، برای تو زلال شوم و تا از حسن ظنی که به تو دارم، در همه کارهایم بر تو توکل نمایم؛ چه پاکی و منزهی ای آفریدگار نور! (آری) پاک و منزه است خدای بزرگوار و او را میستایم».[1]
این کلمات از لسان فردی بیرون آمده است که سید جوانان اهل بهشت میباشد. فردی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) از دیدنشان شاد میگشتند و بیتاب دیدارشان بودند. امام حسین (علیه السلام) حضور حق را در لحظه لحظه زندگی حس مینمودند و از خداوند یکتا استمرار این حال زیبا را طلب میکردند تا به ما بیاموزند بندگی کردن و عبودیت حقیقتی را.
روز عاشورا، روز آزمون و تحقق دوباره «جاء الحق و زهق الباطل إن الباطل کان زهوقا» بود. روزی بود که هر انسان پاکدلی با یادآوریاش طریق حق را میشناسد و هر انسان خفتهای بیش از پیش به خواب غفلت میرود. امام حسین (علیه السلام) بی هیچ واهمهای پای در صحرای کربلا نهادند و بی هیچ هراسی در مقابل دشمن ایستادگی نمودند. لحظه لحظه این ماجرا درسی است برای تمامی عمر، درسی که ارزش قربانی شدن و اسارت کشیدن را داشت و روزی را رقم زد که تا ابد خون گریستن برایش کم خواهد بود.
روح امام حسین (علیه السلام) و یارانشان آنقدر بلند بود که در هنگامه نبرد نیز یاد خدا را فراموش نکرده و برای اقامه نماز از دشمن امان میطلبند. دشمن در ابتدا به ایشان اجازه نمیداد تا آنکه ندای اذان امام (علیه السلام) در آسمان کربلا طنینانداز شد و پس از اذان روی به عمر بن سعد کرده و فریاد زدند: «وای بر تو ای عمر بن سعد! آیا آیینهای اسلام را از یاد بردهای؟! چرا دست از جنگ نمیکشی تا نماز گزاریم و سپس دوباره به جنگ بازگردیم؟!»
اوج این رویداد با شکوه در روز عاشوراست. روح عبادت در این روز در میان لشکریان امام (علیه السلام) موج میزند. هر کس در خیمه خویش روی به سوی خدایش کرده و استقامت در راه حق و توفیق جهاد در راه خدا و حفظ جان امامش را از خداوند خواستار است. زمزمه خدا تمام صحرا را پر کرده بود و هیچ جنبندهای به خود جسارت نمیداد این ارواح بیتاب برای دیدار حق را از حال خویش خارج سازد. امام حسین (علیه السلام) در سپیدهدم روز دهم محرم با یاران خویش نماز گزاردند و سپس رو به آنان گفتند: «خدا به شما [شهید] شدن شما اجازه داد؛ بر شما باد صبر و پایداری».[2]
در آن هنگام که سپاه دشمن (برای نبرد) بر حسین (علیه السلام) روی آورد؛ امام (علیه السلام) دست نیاز به سوی حق دراز کرده و فرمودند: «بار الها! در هر اندوهی تکیهگاه منی و در هر سختی، امید من میباشی، در هر حادثه ناگواری که بر من میآید، پشت و پناه و ذخیره منی؛ چه بسا غمی که در آن دل، ناتوان و چاره، نایاب و دوست، خوار و دشمن، شاد میشد و من، آن را به درگاهت آورده، به تو شکوه کردم، تا از جز تو بریده، تنها به تو روی آورده باشم و تو گشایش دادی و آن را از من راندی؛ پس تو دارنده هر نعمت و صاحب هر نیکی و مقصد اعلای هر خواستهای».[3]
واقعهای که حتی شنیدن حقایقش جان بسیاری را ربوده است و امام (علیه السلام) از حقیقت امر و آنچه در پیش بود خبر داشتند. شهادت یاران، بیحرمتی به خاندان آل رسول (صلی الله علیه و آله)، تشنگی کودکان و اسارت خانواده بیشک قلب امام (علیه السلام) را به درد میآورد. امامی که پرده غیب به رویشان گشوده بود و با اختیار خویش پای در صحرا گذاشته بودند.
در این میان تنها چیزی که میتوانست آرامبخش جان باشد یاد خدا و همراهی او در شرایط سخت بود. امام حسین (علیه السلام) با این دعا نه تنها به یاران و همراهان خویش بلکه به تمامی جهانیان آموختند که جز خدا به هیچ کس نباید توکل جست و جز راه حق، طریقی را نباید پیموند.
در آن هنگام که سپاه دشمن (برای نبرد) بر حسین (علیه السلام) روی آورد؛ امام (علیه السلام) دست نیاز به سوی حق دراز کرده و فرمودند: «بار الها! در هر اندوهی تکیهگاه منی و در هر سختی، امید من میباشی، در هر حادثه ناگواری که بر من میآید، پشت و پناه و ذخیره منی؛ چه بسا غمی که در آن دل، ناتوان و چاره، نایاب و دوست، خوار و دشمن، شاد میشد و من، آن را به درگاهت آورده، به تو شکوه کردم، تا از جز تو بریده، تنها به تو روی آورده باشم و تو گشایش دادی و آن را از من راندی؛ پس تو دارنده هر نعمت و صاحب هر نیکی و مقصد اعلای هر خواستهای»
روح امام حسین (علیه السلام) و یارانشان آنقدر بلند بود که در هنگامه نبرد نیز یاد خدا را فراموش نکرده و برای اقامه نماز از دشمن امان میطلبند. دشمن در ابتدا به ایشان اجازه نمیداد تا آنکه ندای اذان امام (علیه السلام) در آسمان کربلا طنینانداز شد و پس از اذان روی به عمر بن سعد کرده و فریاد زدند: «وای بر تو ای عمر بن سعد! آیا آیینهای اسلام را از یاد بردهای؟! چرا دست از جنگ نمیکشی تا نماز گزاریم و سپس دوباره به جنگ بازگردیم؟!»
در روایتی آمده است که امام (علیه السلام) به زهیر بن قین و سعید بن عبدالله فرمودند: «جلو بایستید تا نماز ظهر را ادا کنم». آنان پیش ایستادند و امام (علیه السلام) در جماعتِ حدود نیمی از اصحاب خویش، نماز را نماز خوف گزاردند.[4]
آری امام حسین (علیه السلام) برای احیای دین رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) قیام کرده بودند و نماز ستون دین اسلام بود. ایشان از هر فرصتی برای یادآوری اسلام و احکام آن استفاده میکردند ولی چه سود که قلب دشمنان امام (علیه السلام) آنچنان زنگارگرفته بود که هیچ سخن حقی را نمیشنید و هیچ عمل درستی را نمیدید.
امام حسین (علیه السلام) اسوه شجاعدلان و الگوی عبادتپیشگان هستند. دعاهای ایشان بهترین راه برای شناخت حق و درسی است برای اینکه خدا را چگونه باید صدا کرد. ادب دعا در بند بند ادعیه ایشان موج میزند. دعای عرفه، عشرات و دعاهای حضرت در هنگام درگیری با دشمنان اسلام بهترین یادگارهایی است که اکنون در دست هستند تا بتوان از طریق آنان راه صحیح بندگی کردن را آموخت و به سوی حق گام برداشت.
پی نوشت ها:
[1]. فرهنگ جامع سخنان امام حسین (علیه السلام)، تدوین گروه حدیث پژوهشکده باقر العلوم، ترجمه علی م?یدی، ص 860
[2]. همان، ص 468
[3]. همان
[4]. همان، ص 501